مجنون یار

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

شعر ترانه ثنا

پنجشنبه 22 فروردین 1398
  • نویسنده :
  • بازدید : 254 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

ترانه ثنا‎

مردی که خدا پرست است عشق ندید
صدای شاهان مست ریزان شمع ندید
اشک چشم مرد تنها خدا را صدا زد
شعر او غزل عشق عزل را ثنا زد
ترانه ثنا را دیوار وجودی رسا کرد
رفت عزل را به عطر ثنایش خدا کرد
شکست و ستم را به تنها خدا را هما کرد
سرای دلش را به دولت سما را خدا کرد

شعر دود شمع

پنجشنبه 22 فروردین 1398
  • نویسنده :
  • بازدید : 120 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

دود شمع

خط زدم عشق را از دفترم


دم زدم چشم را از دلبرم


غم برم دل را از سرورم


ببارم اشک را از مهترم


دود کنم شمع را از شوکتم


زان کنم دل را از سیرتم

شعر خستم دست بکش‎

چهارشنبه 21 فروردین 1398
  • نویسنده :
  • بازدید : 83 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

خستم دست بکش‎

آغوش خدا تو قلبم
دست خدا تو موهام
نوازش اشک تو برهنه ام
برهنه چشمایم تو خدایم
فاصله من ز تو خسته ام
شبی یاد دارم که بادها صورت خیسم را خس خس می کرد
پاییزی بودم برگ دلم خشک شد از ترس چشمانت
آسمان دیدم از پشت شیشه
آیینه نگاهم را دید پاییز نگاهت
به واهمه می نوازد دلم از عشق تو چه زییایم من دستت را بکش از گردن قلبم که خدایا خستم از بوی مهرت

شعر سان دریا‎

چهارشنبه 21 فروردین 1398
  • نویسنده :
  • بازدید : 260 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

سان دریا‎

سپیده دم امتحان عشق داد استاد
زنگار دم دل شعر صنم داد استاد


دیوانه را رخصت به یار داد استاد
زان وفا سور و حصار داد استاد


منجی ربان سان لقب داد استاد
دیوانه بهر سان دریا داد استاد

شعر کین شعر بهر کیست‎

شنبه 17 فروردین 1398
  • نویسنده :
  • بازدید : 124 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

کین شعر بهر کیست‎

سبک شعری به من آموخت استاد
قلم قلبم به من آموخت استاد

سبب فصل به من آموخت استاد
بوی قرآن به من آموخت استاد

عترت صبر به من آموخت استاد
صنم قلبم به من آموخت استاد

شب خاطر به من آموخت استاد
کین شعر به من آموخت استاد

شعر ترنم میکده

شنبه 17 فروردین 1398
  • نویسنده :
  • بازدید : 114 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

ترنم میکده

می خواهم دل را به دریا بسپارم
شب را به میکده زنی مست بسپارم

ترنم یاری که در دل دارم به او بسپارم
او خدیو جان خرد آموز خدا بسپارم


دیده قوای حق به ذاتش دل بسپارم
شرار نگاهم خدایی به مستی بسپارم

شاید که میکده زن مست خدا بسپارم
رقص او زن را به فردوس رها بسپارم


تا سحر ترانه محبت زان حقیقت بسپارم
داستان گو شهر مست زن میکده بسپارم